روز گذشته پسرم رو بردم به خانه بازی محبوبش تا هم لذتی برده باشه بعد از یک هفته ی پر از اتفاق، و هم روز کودک برنامه ویژه ای داشته باشه.
شلوغی فضا کمی اذیتش کرد و من اولش تو ذوقم خورد زمانی که گفت بریم خونه! پیش خودم گفتم ای بابا من هرکاری میکنم خوشحال بشه باز یه چیزی میشه ناراحت میشه :(
ولی بعد گفتم من یکی از هدفهام آشنا کردن برنا با فضای بازی همراه با بچه های دیگه و یاددادن چلنجهاش و نحوه برخورد با اونها به برناست.
موبایل رو گذاشتم تو کیف و کنار برنا قرار گرفتم تا آروم آروم آرامش بگیره و راهش رو پیدا کنه.
همینطور وقتی بچه ای سمتش نیومد تا اسباب بازی برنا رو بگیره، نه تنها ناراحت نمیشدم بلکه خوشحال میشدم یک فرصت اینچنینی در حضور خودم پیش اومده که برنا جونم میتونه مهارت دفاع از خود، برقراری ارتباط با دیگران و تقسیم منابع رو با سایر بچه ها یاد بگیره.
درباره این سایت