یوقتایی که خستگی و کسالت منو از انرژی تهی میکنه، ناخوداگاه به زبونم میاد به مهدی بگم کج کن مسیرو بریم سمت خونه مامان مه بابا به .
جایی که همه با لب خندون و چشمای باز دم در میان، ننشسته، چای گرم تازه دم و کلی غذای سالم خوشمزه آماده اس، خیالمم راحته عمو هادی با کلی انرژی و توجه و دانش روانشناسی و خلاقیت از خودمونم بهتر حواسش به برنا هست.
جایی که همه مون آرامش داریم، هرچی ییشتر برنا بپر بپر کنه و بهم بریزه، همه خوشحالند که داره چیز یاد میگیره.
جایی که هر مشکل ی و اقتصادی هم بوجود بیاد، بابا به یه
بربری گرم میخره و دلگرمی میده که نه میگذره، نه، ما خوبیم و همه چی روبراهه.
ساعت هم با نظم معمولش تیک تیک میکنه و
صبحش آسمون آبی میشه و همه خیلی سرحال و خوشحالیم.
درباره این سایت